بهای تمام شده و محاسبه آن جزء اصول کاری سیستمهای حسابداری حرفهای است تا به مدیران کسب و کارهای مختلف وضعیت کلی درآمدی و هزینهای سازمانشان را نشان دهند. اما این شاخص مهم را برای سازمانهای مختلف چگونه محاسبه میکنند؟ آیا میتوانیم از شرکتهایی سراغ بگیریم که از این مفهوم استفاده نمیکنند؟ در کنار این سوال به پاسخ سوالهایی دیگری مثل نرم افزار بهای تمام شده تیمیار چه کمکی به سازمانها میکند؟ این نرم افزار با نرم افزار فروش چه ارتباطی دارد؟ حسابداری بهای تمام شده چیست؟ و نرم افزار حسابداری بهای تمام شده چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ میپردازیم. با مرور کردن ادامه این مطلب، میتوانید نگاهی کلی به ابعاد مختلف این مفهوم و ضرورتش بیندازید. برای محاسبه کردن این مفهوم رفته باید به نکاتی ظریف در این خصوص توجه کنید تا نتیجه این محاسبات گویای شرایط واقعی کسب و کارتان باشد. اما برای آگاهی بیشتر در این باره با تیمیار همراه شوید تا به موضوعات زیر بپردازیم.
بهای تمام شده کالای فروخته شده (Cost of Goods Sold : COGS ) عبارت است از کل هزینه مستقیمی که برای تولید کالاهایی صرف میشود که قرار است فروخته شوند. به عبارت دیگر، بهای تمام شده کالای فروش رفته با جمع کردن مبالغ انواع مختلف هزینههای مستقیم به دست میآید؛ این هزینهها برای ایجاد درآمد سازمان صرف شدهاند. بنابراین، طبق این تعریف، این مفهوم صرفاً به هزینههایی مربوط است که مستقیماً برای درآمدزایی کسب و کار صرف میشوند؛ مثل موجودی شرکت یا هزینههای نیروی کار که آنها را میتوانیم به فروشی خاص نسبت دهیم. در خصوص این مفهوم لازم است به نکات زیر توجه کنید.
کاربردهای اصلی محاسبات بهای تمام شده برای کسب و کارها کدامند؟
نسبتهای مالی مرتبط با بهای تمام شده کالای فروخته شده کدامند؟
سرمایهگذاران و تحلیلگران، بهای کالای فروخته شده را در بسیاری از نسبتهای مالی به کار میبرند که مهمترین آنها عبارتند از:
چرا بهای تمام شده برای سازمانها مهم است و چه ارتباطی با هزینه فروش دارد؟
بهای تمام شده و هزینه فروش برای درک کردن تحلیل هزینهای شرکت ضروری هستند. این معیارها هزینههای عملیاتی را نشان میدهند که برای تولید کالا یا خدمت صرف شدهاند. وقتی هزینه فروش کالا یا خدمتی بیش از بهای پایانی باشد، نشانگر این موضوع است که هزینه ورودیهای تولیدتان بیش از هزینه مستقیم صرف شده است. این شرایط بر ایجاد درآمد و سودآوری تأثیر میگذارد؛ زیرا بیش از درآمد حاصل از فروش برای تولید هزینه میکنید.
هزینههای صرف شده برای تولید محصول یا ارائه خدمات به سه دسته تقسیم میشوند: کار مستقیم، مواد و سربار. این هزینهها در کسب و کارهای مختلف بهصورت زیر برای محاسبه این مفهوم به کار میروند:
بنابراین، اجزای بهای تمام شده کالاهای فروخته شده بسته به نوع کسب و کارتان متفاوت خواهند بود. مثلاً شرکت صدور مجوز، سازمان تبلیغاتی یا شرکت حقوقی اساساً هیچ هزینهای برای کالاهای فروخته شده ندارند؛ زیرا آنها به جای یک محصول فیزیکی، خدمات را میفروشند. درعوض، اکثر هزینههای این کسب و کارها در گزارشهای مالی ذیل حساب «هزینههای فروش، عمومی و اداری» آورده میشوند.
موجودی کالا چه تفاوتی با بهای تمام شده کالای فروخته شده دارد؟
موجودی به کالاهایی اطلاق میشود که توسط سازمان خریداری یا تولید شدهاند اما هنوز بهوسیله فروشگاه یا توزیعکننده به مشتریان فروخته نشدهاند. مواد اولیه، مواد بستهبندی، کار در حال تولید و کالاهای نهایی که در دسترس هستند، موجودی تولیدکننده را شکل می دهند. موجودی کالا غالباً با این مفهوم ارزیابی میشود و معمولاً عمده داراییهای فعلی شرکت را در بر میگیرد. از آنجاییکه هزینه واحد اقلام موجودی در طی زمان متفاوت است، شرکت باید یک روش ارزیابی موجودی (FIFO، LIFO یا میانگین) را برای حذف کردن هزینهها از موجودی و انتقال آنها به بهای تمام شده کالا انتخاب کند.
از سوی دیگر، این مفهوم، هزینه کالایی است که در طی دوره مالی به مشتریان فروخته شده است.
بهای کالای فروش رفته را چگونه محاسبه میکنند؟
بهای تمام شده کالای فروخته شده با افزودن خریدهای دوره به موجودی اولیه و کم کردن موجودی پایان دوره از آن محاسبه میشود:
موجودی پایانی - خرید + موجودی اولیه = بهای تمام شده کالای فروخته شده
موجودی اولیه برای دوره جاری را بر اساس موجودی باقیمانده از سال قبل محاسبه میکنند. هر موجودی اضافی که در طی دوره خریداری یا تولید شده باشد به موجودی اولیه اضافه میشود. برای محاسبه کردن بهای پایانی کالای فروخته شده، ارزش محصولاتی که فروخته نشدهاند را از مجموع مبالغ موجودی اولیه و خریدهای اضافی کم میکنند.
به عنوان مثال، برای یک شرکت خودروسازی، این مفهوم عبارت است از هزینههای مواد یا قطعاتی که برای ساخت خودرو صرف میشوند به اضافه هزینههای نیروی کار لازم برای مونتاژ خودرو. البته هزینه ارسال خودروها به نمایندگیها و هزینه نیروی کار بخش فروش خودرو در این مبلغ لحاظ نمیشوند.
روشهای مختلف ارزیابی ارزش موجودی کدامند؟
ارزش بهای کالای فروخته شده به روش ارزیابی موجودی بستگی دارد که توسط شرکت به کار گرفته میشود. یک شرکت به سه روش میتواند موجودیاش را ارزیابی کند: اولین ورودی، اولین خروجی (FIFO: First In First Out)، آخرین ورود، اولین خروجی (LIFO: Last In First Out) و روش هزینه متوسط. در ادامه این روشها را مرور میکنیم.
اولین کالاهایی که خریداری یا تولید میشوند ابتدا فروخته میشوند. از آنجاییکه قیمتها معمولاً در طی زمان افزایش مییابند، شرکتی که از روش FIFO استفاده میکند ابتدا ارزانترین محصولاتش را میفروشد که به معنی بهای تمام شده کمتر نسبت به بهای ثبت شده در روش LIFO است. به همین دلیل است که این روش معمولاً منجر به کاهش این مفهوم میشود و در نتیجه، درآمد خالص با استفاده از روش FIFO در طی زمان افزایش مییابد.
در این روش، ابتدا آخرین اجناس اضافه شده به موجودی فروخته میشوند. در دورههای افزایش قیمت، ابتدا کالاهایی با هزینههای بیشتر فروخته میشوند که منجر به افزایش مقدار بهای تمام شده میشود. در نتیجه، خالص درآمد با گذشت زمان نزولی خواهد شد.
در این روش، برای محاسبه این مفهوم ، فرض میکنیم که بهای تمام شده موجودی کالا بر اساس میانگین بهای کالاهای موجود برای فروش در طی دوره است. لذا میانگین هزینه با تقسیم کردن کل بهای پایانی کالاهای موجود برای فروش بر مجموع تعداد واحدهای موجود برای فروش محاسبه میشود. در نتیجه، میانگین موزون هزینه واحد به دست میآید.
برای محاسبه کردن بهای تمام شده کالای فروش رفته به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
منظور از هزینههای غیرمستقیم تولید چیست؟
هزینههایی هستند که برای فعالیتهای مختلف صرف میشوند و لذا نمیتوانیم آنها را مستقیماً به یک هدف هزینهای خاص مثل تولید محصول یا ارائه خدمات تخصیص دهیم. این هزینهها بهنوعی به کل عملیات کسب و کار مربوط هستند. هزینههای غیرمستقیم میتوانند ثابت یا متغیر باشند؛ مثلاً هزینه ساخت جادههای موقت و حمل و نقل کارکنان به محل کار جزء هزینههای ثابت و هزینههایی مثل حقوق و دستمزد، ثبت سوابق و نظایر آنها متغیر هستند.
هزینههای غیرمستقیم را چگونه محاسبه میکنند و چرا برای بهای تمام شده مهم هستند؟
هزینه غیرمستقیم هر کسب و کاری را میتوانید با انجام دادن سه مرحله زیر محاسبه کنید:
اهمیت محاسبه هزینههای غیرمستقیم برای به دست آوردن بهای تمام شده در این موضوع است که با مرور کردن تک تک این اقلام هزینهای، هزینههای مستقیم تولید نیز مشخص میشوند. برای محاسبه واقعی و صحیح این مفهوم لازم است هزینههای غیرمستقیم را بهطور دقیق مشخص کنیم و از محاسبات آن کنار بگذاریم.
بهای تمام شده را چگونه برای سازمان تفسیر کنیم؟
اولین نکتهای که پس از محاسبه این مفهوم باید به آن توجه کنید این است که این مبلغ میتواند میزان کارایی عملیاتی کسب و کارتان را نشان دهد. این معیار میتواند کمک کند تا بهسرعت بخشهایی از فرآیند تولید را تعیین کنید که هزینههای عملیاتی تولید را بیشتر میکنند. به این ترتیب، میتوانید هزینههای عملیاتی را با روشهایی مثل به حداقل رساندن تعداد کارکنان، کاهش زمان بیکاری دستگاه یا اجرای تاکتیکهای جدید تجاری کاهش دهید. با بهرهگیری از این مفهوم، میتوانید بازده عملیاتی کسب و کارتان را به روشهای زیر ارتقا دهید:
محاسبه کردن بهای تمام شده چه نتایجی برای کسب و کارها در بر دارد؟
دانستن این مفهوم کمک میکند تا قیمتی منطقی برای محصولاتتان تعیین کنید. با قیمتگذاری مناسب و منطقی، میتوانید هزینههای عملیاتی کسب و کارتان را پوشش دهید و در عین حال، مطمئن شوید که حاشیه سود مناسبی کسب خواهید کرد. در مجموع، این شرایط باعث میشود تا بدانید چه زمانی باید قیمت محصولاتتان را کاهش یا افزایش دهید. البته میتوانید این روش را در کنار سایر تکنیکهای مورد تأیید صنعت به کار ببرید تا مطمئن شوید که بهطور اثربخشی با سایر مشاغل مشابه رقابت میکنید.
بهای تمام شده با مالیات رابطه مستقیم دارد. باید توجه کنید که کالاهای فروخته شده مشمول کسر مالیات میشوند. لذا این مفهوم معمولاً دومین سطری است که در صورت سود و زیان شرکتها درج میشود. در صورتیکه این عدد برای محصولات فروش رفته کسب و کارتان زیاد باشد، با درآمد خالص کمتر، مالیات کمتری پرداخت خواهید کرد؛ البته معنای ضمنی چنین شرایطی این است که احتمالاً کسب و کارتان سود کافی ندارد. لذا باید سیستمی مثل تیمیار را برای این منظور به کار بگیرید تا تعادلی اصولی بین سودآوری کسب و کار و هزینههای عملیاتی سازمانتان به وجود آورد.
استفاده کردن دائم از این مفهوم به معنی بهکارگیری نتایج قبلی جهت تعیین کردن روندهای آتی است. با بهرهگیری از روالهای گذشته میتوانید فرصتهای جدید را شناسایی کنید که باعث رشد کسب و کارتان میشوند. مثلاً چنانچه بهای کالای ساخته شده کسب و کارتان در زمستان بیشتر بوده است، میتوانید در محصولات پرتقاضای زمستانیتان تنوع بیشتری ایجاد کنید تا خطر ضرر و زیان را به حداقل برسانید.
بهای تمام شده کالای فروش رفته را میتوانید برای محاسبه کردن نسبتهای مختلفی به کار ببرید؛ یعنی اینکه میتوانید بهآسانی وضعیت سلامت کسب و کارتان را ارزیابی کنید. این شرایط باعث میشود تا تصمیمهای بهتری بگیرید که تأثیر مثبتی بر کسب و کارتان داشته باشند. از طرفی، اطلاعات حاصل شده کمک میکنند تا به این مسئله پی ببرید که آیا باید سعی کنید تا هزینههای عملیاتیتان را کاهش دهید و اینکه آیا میتوانید بدهیهایتان را بهطور کامل پرداخت کنید یا خیر یا حتی باید به فکر تعطیلی کسب و کارتان باشید.
چگونه سیستمی مثل ماژول بهای تیمیار میتواند به محاسبه هزینه کالاهای فروخته شده کمک کند؟
هزینه کالاهای فروخته شده عبارت است از بهای تمام شده کالای فروخته شده منهای ارزش موجودی شرکت. حاشیه سود ناخالص هر واحد نیز از تقسیم قیمت فروش بر بهای پایانی کالای فروخته شده به دست میآید. این محاسبات برای سیستم آسان است اما اگر شرکتی اطلاعات دقیق موجودی و هزینههای مواد را نداشته باشد، این فرآیند میتواند پیچیده شود. در نتیجه، نرمافزار محاسبه بهای کالای فروخته شده، مدیریت موجودی و محاسبه کردن این مفهوم را برای کسب و کارها ساده میکند.
آیا بهای تمام شده برای کسب و کارهای خدماتی قابل تعریف است؟
عمده شرکتهای خدماتی به علت ماهیت کاریشان هیچگونه هزینهای جهت کالاهای فروخته شده نمیپردازند. در نتیجه، در چنین کسب و کارهایی، این مفهوم، با هیچ جزئیاتی در اصول پذیرفته شده حسابداری (GAAP) مطابقت ندارد. شرکتهای خدماتی نهتنها کالایی برای فروش ندارند، بلکه برخی از آنها حتی فاقد موجودی هستند. لذا در صورتیکه این مفهوم در صورت سود و زیان ذکر نشود، نمیتوانیم هزینهها را از آن کسر کنیم.
نمونههایی از شرکتهای خدماتی عبارتند از: شرکتهای حسابداری، دفاتر حقوقی، ارزیابهای املاک و مشاوران کسب و کارها. حتی اگر همه این صنایع هزینههای تجاری داشته باشند و برای ارائه خدماتشان هزینه کنند چیزی با عنوان این مفهوم ثبت نمیکنند؛ بلکه آنها حسابی با عنوان «هزینه خدمات» دارند که مبلغش از بهای تمام شده کسر نمیشود.
بهای تمام شده چه ارتباطی با متغیرهای مختلف مالی دارد؟
هزینههای عملیاتی و بهای تمام شده کالای فروخته شده از جمله هزینههایی هستند که شرکتها آنها را برای انجام دادن کار اصلی کسب و کارها میپردازند؛ اما این هزینهها در صورت سود و زیان سازمان تفکیک میشوند. در اینجا لازم است که به نکات چندی توجه کنید:
این مفهوم را باید بهای تمام شده موجودی بدانیم که در طی دوره حسابداری فروخته شده است. با وجود این، شرکتها غالباً در عمل نمیدانند که دقیقاً کدام واحد موجودی را فروختهاند. درعوض، آنها به روشهای حسابداری مثل قوانین اولین ورود، اولین خروج (FIFO) و آخرین ورود، اولین خروج (LIFO) برای تخمین ارزش موجودی واقعی در دوره فروش متوسل میشوند. اما نکاتی در این خصوص:
محاسبه کردن بهای تمام شده با چه محدودیتهایی مواجه است؟
این مفهوم کالای فروش رفته بهآسانی توسط حسابداران یا مدیران قابل دستکاری است. یعنی میتوان موضوعات زیر را در آن اعمال کرد:
هنگامیکه مقدار موجودی بهطور مصنوعی بیشتر میشود، این مفهوم کمتر گزارش میشود که این وضعیت به نوبه خود، منجر به بیشتر گزارش شدن حاشیه سود ناخالص واقعی و به تبع آن درآمد خالص میشود. در این حالت، سرمایهگذارانی که صورتهای مالی شرکت را زیر نظر میگیرند، میتوانند با بررسی کردن انباشت موجودی، حسابداری ناموجه موجودی را شناسایی کنند؛ مانند رشد بیشتر موجودی نسبت به درآمد یا کل داراییهای گزارششده.
منظور از سیستم هزینهیابی چیست و چه ارتباطی با بهای تمام شده دارد؟
سیستم هزینهیابی بهمنظور نظارت کردن بر هزینههایی طراحی شده است که برای کسب و کار صرف شدهاند. این سیستم مجموعهای از فرمها، فرآیندها، کنترلها و گزارشهایی را در بر میگیرد که برای جمعآوری و گزارشدهی درباره درآمدها، هزینهها و سودآوری به مدیران سازمان طراحی شدهاند. حوزه گزارش میتواند هر بخشی از شرکت باشد؛ مثل: مشتریان، بخشها، امکانات، فرآیندها، محصولات و خدمات، تحقیق و توسعه و البته بهای پایانی کالای فروش رفته.
سیستم هزینهیابی چه کاربردی در سازمان دارد؟
اطلاعات فراهم شده بهوسیله سیستم هزینهیابی برای اهداف مختلفی به شرح زیر به کار میروند:
گزارشهای هزینهیابی برای چه منظوری به کار میروند؟
مهمترین گزارشهای سیستم هزینهیابی عبارتند از:
این گزارشها ممکن است با اطلاعات افزوده بخش حسابداری همراه باشند و جزئیاتی را درباره چگونگی پرداخت برخی هزینهها و راجع به کسی فراهم کنند که مجوز چنین هزینههایی را داده است.
خیر، حقوق و دستمزد و سایر هزینههای عمومی و اداری لحاظ نمیشوند؛ اما انواع خاصی از هزینههای نیروی کار را میتوانیم در آن در نظر بگیریم؛ مشروط بر اینکه مستقیماً با فروش خاصی مرتبط باشند.
هزینه فروش مبلغ فروش محصول نهایی است؛ در حالیکه هزینههای ساخت آن محصول اعم از مواد اولیه، نیروی کار، آب و برق و سایر هزینههای مربوطه ذیل عنوان بهای پایانی فروش طبقهبندی میشوند.
بستگی دارد؛ تعریف یکسانی درباره هزینههای تولید وجود ندارد. این اصطلاح گاهی برای اشاره کردن به تمامی هزینههای مستقیم به کار میرود که در این صورت همان این مفهوم است. اما عبارت «هزینههای تولید» میتواند برای اشاره کردن به صرفاً هزینههای نیروی کار و مواد به کار برود. در این حالت آن را نمیتوانیم با بهای پایانی یکی بدانیم.
وقتی کالایی فروخته میشود، هزینههای مستقیم مربوط به ساخت کالا از موجودی کالا حذف میشوند و با بهای تمام شده برای دورهای ثبت میشوند که فروش در آن انجام شدهاند. بهعنوان مثال، اگر کالایی در ماه اسفند فروخته شود، حساب سود موقت آن ماه نشان میدهد که ارزش موجودی کالا با هزینه کردن مستقیم برای ساخت کالا کاهش یافته است؛ در حالیکه این مفهوم به همان میزان افزایش مییابد.
بهای تمام شده کالای فروخته شده هزینه مستقیم تولید کالا است که هزینه مواد و نیروی کار استفاده شده برای تولید کالا را در بر میگیرد. این معیار مستقیماً بر سود شرکت تأثیر میگذارد زیرا این مفهوم در نهایت از درآمد کسب و کار کم میشود. بنابراین کسب و کارها باید بتوانند این مفهوم را برای مطمئن شدن از سودآوری بیشتر مدیریت کنند. در صورتیکه شرکتی با بهرهگیری از امکانات سیستمهایی نظیر تیمیار، انجام دادن معاملاتی بهتر با تأمینکنندگان و ارتقای کارایی فرآیند تولید بتواند بهای پایانی کالای فروش رفتهاش را کاهش دهد، میتواند سودآوری بیشتری داشته باشد. بنابراین، این مفهوم کالای فروخته شده نه دارایی است و نه بدهی؛ بلکه هزینه است.